اصول مشترک ادیان هند

                                                                                        اصولِ چهارگانه ای وجوددارد ، که کمابیش موردِپذیرشِ همۀ ادیانِ هندی است. این اصول عبارتنداز؛                    

1-کَرمَه(کردار)؛ دراین اصل، انسان هرکاری را که درجهان انجام می دهد، اعم از کردار ، گفتار و پندار ، اثرونتیجۀ آن را خواهد دید . یعنی هرکنشی دراین جهان ، واکنشِ متناسب باخود را به دنبال دارد ، این واکنش،هم درزندگیِ فعلیِ انسان وهم درزندگیِ آینده اش ، درتولدِبعدی (سنساره) تأثیر دارد . درنتیجه زندگیِ فعلیِ هر کسی متناسب با کرمه اش درزندگیِ پیشین است، دراینصورت،گرفتاری ورنجِ هر کسی نتیجۀ کرمۀ وی درزندگیِ قبلی است .حتی اثرِآن تاجایی است که می تواند طبقۀ اجتماعیِ (کاست) انسان رادرزندگیِ بعدی تغییردهد وآن را بالا یاپایین ببرد. درموردِ این اصل در(اوپه نیشادها «کتاب مقدسِ هندوها») چنین آمده ؛ کسانی که (کرمه) کردارِ نیک داشته باشند ، تولدی نیک به صورتِ یک براهمن (روحانی) یا کشتریه (جنگاور) یا وایشیه(پیشه ور) خواهندداشت . ولی کسانی که کردارِ بدداشته باشند، تولدی دیگربه صورتِ سگ یا گرگ و یاخوک خواهند داشت . البته بعدها این اصل، درسنت وعقیدۀ آیینِ هندوبه طرزِ افراطی تری مطرح شد .به گونه ای که هرکسی درزندگیِ فعلی ، گرفتارِ بازتابِ کرمه اش درزندگی پیشین شد ،درنتیجه این طرزِ فکر باعثِ اختلافِ اجتماعی بینِ مردم شد.                                             

2-سَنسَارَه(تناسخ) ؛به این اصل،گردونۀ بازپیدایی یاچرخۀ حیات نیزمی گویند.در این اصل ، حیاتِ انسان بامرگِ ظاهری پایان نمی یابد . بلکه پس ازنابودیِ جسم ، روح  در جسمی دیگر به حیاتِ خود  ادامه خواهد داد  و چگونگیِ حیاتِ  بعدی ، بستگی به کردارِ انسان در حیاتِ قبلی دارد (کرمه) .  این کردارِانسان می تواند،نحوۀ زندگیِ او را  در تولدِ  بعدی تعیین ، و نوعِ جسم  وکالبدِ او را ( که آیاانسان است یاحیوان؟) مشخص کند . بایددانست که سنساره درهمۀ حیوانات ، اعم ازانسان ها وحیواناتِ دیگرمصداق دارد.انسان درصورتی می تواندازچرخۀ حیات رهایی یابد که باطیِ مراحلِ سلوکِ باطنی به حقیقتِ مطلق(کِوالا)واصل گردد .درمیانِ تاریخ نگاران اختلاف است ، که آیا این اصل ، ریشۀ آریایی داشته ، یانه؟چون در(وِداها « مقدس ترین کتب هندوها » ) مطلبِ صریحی درموردِ تناسخ  وجودندارد . آنچه در وداها آمده ؛ زاده شدن پس از مرگ وگرفتنِ پاداش در جهانِ دیگر، و همچنین حلولِ  روحِ بشردر جانوران ودرختان است . اشاره به اصلِ تناسخ،نخستین بارکتابِ اوپه نیشادها مشاهده می شود . می توان گفت که این اصل ، نظرِ بومیانِ هند است ،که درمتون وعقیدۀ مردمِ هند رسوخ کرد ، به طوری که یکی ازاصول های چهارگانۀ مشترکِ ادیانِ این سرزمین قرارگرفت.  

3-مُوکشَه(رهایی)؛این اصل به معنیِ رستگاری ورهایی است.ومنظورازآن،رهاییِ انسان  ازقید و بندِ تعلقاتِ بشری است . با رهایی از این تعلقات ، می تواندازچرخۀ حیات(سَنسَارَه)نجات یابد. به طوری که دوباره ودرجسمی دیگر متولد نشود .هدفِ اصلیِ مکاتبِ هندی،رهاییِ انسان ازتعلقاتِ بشری وگردونۀ بازپیدایی، ورسیدن به موکشه است.برایِ این اصل، درهریک ازمکاتب ، اصطلاحِ ویژه ای بیان شده است . مثلا از(بودا) نقل شده ؛ مقدار اشکی که انسان در سرگردانیِ خود،درچرخۀ حیات ریخته است،ازمقدارِآبِ اقیانوس هابیشتراست.                                   

4-أهِیمسَا(بی آزاری)؛امامهم ترین اصلِ عملیِ ادیانِ هند،اصلِ أهیمسایابی آزاری است . دراین اصل ، انسان  نباید به  هیچ موجودِزنده ای اعم ازانسان وحیوان آزار برساند،ونبایدموجودی رابی جان سازد . بنابرهمین اصل،گوشت خواری حرام می باشد ، زیرالازمۀ گوشت خواری ،گرفتنِ حیات ازموجودِ زندۀ دیگری است.دلیلِ این اصل این می باشدکه ؛ همۀ موجوداتِ  زنده ( اعم ازانسان  وغیرِانسان ) دارایِ حیات اند ، و همه احساسِ درد دارند ، و دلیلی  نداردکه انسان برایِ  ارضایِ خود خواهی اش،زندگیِ موجودِزندۀ دیگری راتباه سازد.مردانِ بسیاربزرگی درمکاتبِ هندآمدند ،که طبقِ این اصل، شدیدا مراقب بودندکه حتی ناخودآگاه ، موجودی هرچند موذی رابی جان نسازند،همچون(مهاویرا)،که درموردش نقل کرده اند؛که هنگامِ سخن گفتن ،  دهان بند بردهان  می بست ، تا مبادا حشره ای  واردِ  دهانش شودوبی جان گردد